نوشته شده توسط: ایران طراوت
جهت اطلاع شما خواننده عزیز
یکی از دوستانم به من گفت که بکار بردن لفظ امام برای غیر از 12 امام کاری اشتباه و به نوعی همردیف قراردادن اشخاص عادی با معصومین است. در ضمن رتبه و شان 12 امام نیز با این کار پایین آورده می شود.
از آنجاییکه شاید این شبهه برای خیلی ها وجود داشته باشد توضیح را در وبلاگ قرار می دهم.
در همین ابتدا عرض کنم لغت امام و لغت معصوم دارای معانی متفاوت بوده و به هیچ وجه هم معنی نیستند.
عزیزان من، امام در لغت یعنی رهبر، پیشوا، هادی دینی که نژاد و مرز نمی شناسد.
به کلمه حضرت توجه کنید. ما امیرالمومنین را با لفظ حضرت یاد میکنیم (حضرت علی علیه السلام ) پس قبل از انقلاب نیز نباید شاه ها را با لفظ حضرت خطاب می کردند. (حضرت همایونی ، اعلیحضرت و ...)
حضرت یعنینزدیکی, قرب, حضور, درگاه, کلمهتعظیمپیشازنام
نکته اینجاست که 12 امام بزرگوار معصومند و اگر ما می گوییم امام خمینی یا امام خامنه ای از لحاظ لغوی به هیچ وجه معنی معصوم نمی دهد.
بهمین علت است که بعضی والدین نام امامقلی را بر پسر خود نهاده اند و یا پیشنماز را امام جماعت خطاب می کنیم و شخصی را که نماز جمعه را به او اقتدا می کنیم امام جمعه می نامیم.
ولایت هم دارای توضیحی مشابه است. یعنی اگرچه ولی معصوم و ولی فقیه هر دو ولایت دارند ولی در معنی یکسان نیستند.
نوشته شده توسط: ایران طراوت
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که میجوشد درون چیزی دگر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
بنه سر گر نمیگنجی که اندر چشمه سوزن
اگر رشته نمیگنجد از آن باشد که سر دارد
چراغست این دل بیدار به زیر دامنش میدار
از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد
چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمهای گشتی
حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد
چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی
که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد
نوشته شده توسط: ایران طراوت
یکی از علما در عالم معنا دیده بود که علّامه طباطبایی در آن دنیا با حضرت حافظ دیدار
کرد؛ حافظ به علّامه گفت: شنیده ام در دنیا اشعار مرا تو تفسیر می کردی! علّامه پاسخ
داد : بله. حافظ گفت: پس بگو بدانم این بیت مرا چگونه تفسیر کردی؛
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
علّامه طباطبایی در جواب گفت: مرید پیر مغانم یعنی مرید تو هستم ای علی (ع) از من مرنج ای آدم
چرا که تو وعده کردی با خدا که گندم نخوری ولی او بجا آورد و تا آخر عمر گندم نخورد.
حافظ در جواب گفت : و هم ، مرید پیر مغانم یعنی مرید تو
هستم ای حسین(ع) ، ای ابراهیم از من مرنج ، چرا که تو وعده ذبح کردی و او به جا آورد؛
نوشته شده توسط: ایران طراوت
باتشکر rahedigar.ir